سینمای ایراننقد و بررسی

سه برش: سه نظر

بریده‌هایی از نظرات سه منتقد

۱. هوشنگ کاووسی

گاو فیلمی بود صادق. بی‌شک معایبی داشت که آن را در «یک‌ قدمی یک فیلم فوق‌العاده» قرار می‌داد. اگر تظاهراتی به روشنفکر‌مآبی در آن نهاده شده بود، آن‌قدر راستگو و صمیمی بود که می‌شد به راحتی پذیرفت.

اما این نکات و قصد «گنده‌گویی» و دانش سینمانمایی در این یکی فیلم، آزاردهنده است و به‌غلط می‌پنداریم «سینمای متفاوت» که این روزها اصطلاحی عمومی می‌شود، حتماً باید یکصد و هشتاد درجه با فیلمفارسی‌سازی فاصله داشته باشد.

درد بزرگ ما در بسیاری از جلوه‌های سازندگی، همین «متفاوت»سازی است، چون نمی‌توان متفاوت ساخت و دائماً معیارهایی را که می‌خواهیم متفاوتِ آن را بسازیم از نظر دور داشت. وجود «اصل» که متفاوتش را می‌سازیم در کنارمان، گاه برابر با قانون «اُسموز»، در اثر متفاوت هم نفوذ می‌کند.

بدون اینکه گاه بخواهیم و گاه بدانیم، غم و وسواس متفاوت‌سازی چه بس آن‌قدر ما را از هدف دور می‌کند که آثاری می‌سازیم که با سینما هم «متفاوت» می‌شود.

پستچی خیلی چیزها قصد دارد بگوید. در آغاز، آن را همچون یک فیلم دارای «تز» و صاحب پیام می‌پنداریم و اما همین‌طور که پیش‌ می‌رود، کلام سردرگم می‌شود و کم‌کم مبدّل می‌شود به فیلمی با صحنه‌هایی از بازی درخشان انتظامی، نصیریان و فرسی و دیگر هیچ.

از همۀ آن‌هایی که ادعا کردند فیلم را پسندیده‌اند پرسیدیم:«چه داشت؟» جواب دادند: «بازی‌های خوب از سه نفر». یعنی چهرۀ سازندۀ فیلم و آن‌که باید با رشته‌ها و پودهایی تمام عوامل و مهره‌های تشکیل این سرنوشت جمعی را در جهت منطقی‌اش پیش برد، پشت بازی و ایفای نقش محو می‌شود؛ تا آنجا که علناً می‌بینیم خالقین و پیش‌برندگان حادثه و آن‌ها که درام را می‌تنند، خود بازیگران‌اند، بدون اینکه نتیجه‌ای جمعی عاید شود.

کتاب ویژۀ سینما و تئاتر ۲ و ۳

۲. پرویز دوایی

مهرجویی در ساختمان فيلم (چه در مرحلۀ سناریو و چه در شکل عینی) دقت تحسین‌برانگیزی به خرج داده است. فیلم بافت تمیز و مرتبی دارد که وقایع در آن، درست و در لحظۀ لازم جابه‌جا می‌شوند. ریتم مناسب، با روح و ذات وضعیت‌ها و لحن کلی فیلم سنجیده است و اثر را چنان روان و راحت به پیش می‌کشد که در رؤیت، حتی برای بینندۀ عادی فیلم‌های متعارف فارسی، علی‌رغم فقدان عناصر آشنای فریبا، گیراست و این‌ها همه بر دقت و هوش بارور از مطالعه و کنکاش فیلم‌ساز گواهی می‌دهد و فیلم پستچی فیلمی از یک فیلم‌ساز حرفه‌ای است و حرفه‌ای‌گری او – در هر حال – به‌خصوص در سینمای این سرزمین، درخور ستودن است. حرفه‌ای‌گری‌ای که صرف نظر از مفاهیم فیلم و ارزش اعتقادات نهفته در آن و نحوۀ بیان این اعتقاد در این روایت عینی، فیلم را در جوار آثار فیلم‌سازان جوان سینمای امروز سرزمین‌های دیگر هم قابل ‌ارائه می‌سازد.

باری که بر دوش آدم‌ها گذاشته شده و «مأمور»ند تا در این مسیر تعیین‌شده آن را به مقصد برسانند، از پَس و پیش «برچسب» نشان می‌دهد. مرد پستچی تمام دلبستگی خود را به بخت و اقبال سپرده، که مظهر «آشکار»ش بلیت‌های بخت‌آزمایی‌ای است که به‌وفور در اطرافش پراکنده شده و عکس برنده‌های خندان که به دیوار کوفته‌اند و جابه‌جا، خودش را با وضوحی که گاه ناراحت‌کننده می‌شود به رخ می‌کشد. ارباب در اولین معارفه، با آن پوستین و نحوۀ خاص نشستن، ارباب و وابسته به یک گروه مأنوس به فرمانروایی معرفی می‌شود. این حالت بار دیگر در ایوان خانۀ او تکرار می‌شود. به‌این‌ترتیب، این سؤال پیش می‌آید که آیا واقعاً لزومی داشت که برای تأكید بیشتر این مفهوم و برای اعلام وابستگی این مرد به یک اشرافیت پوسیده، صحنۀ قداره‌کشی او در اتاق ارائه شود که لحن مضحک تند تعمدی‌اش، خارج از لحن کلاً آرام فیلم است؟

مجلۀ سپید و سیاه، شمارۀ ۱۶، سال بیستم، آذر ۱۳۵۱

۳. میهن بهرامی

پستچی با ضعف هویتی، با مبالغه در گفتارها، با نامتعادل بودن شخصیت‌ها در وضعیت‌های فردی و برخوردهای جمعی‌شان، تجربۀ سینمای مهرجویی را نوید می‌دهد در سازمان بخشیدن به‌طور کلی به یک مجموعۀ قابل ‌دید و خصوصیت یک اثر برجستۀ سینمایی را دارا بودن به‌خاطر راحت و روانی گفتار کارگردان در بیان موضوع.

اگر بخواهیم مقایسه‌ای بین گاو و پستچی بکنیم، فیلم گاو مثل یک طرح سادۀ آبرنگ به نظر می‌آید که خطوط و طراحی محکم و رنگ‌های اصیل در پیدایش آن سهیم بوده است، درحالی‌که پستچی اثر معضل و پیچیده‌ای است که در آن، مهرجویی از آدم‌ها غافل شده و به موضوع، به «حادثه» و عوامل به‌وجودآورندۀ آن نگاهی جمعی دارد.

نگاه مهرجویی در فیلم به حادثه، از دیدگاه تقی پستچی، منیر، دامپزشک و ارباب و دیگران معطوف می‌شود و با نظرات صریحی که در پایان حادثه از مردم بیان می‌کند، همچنان نقطۀ تردیدی به‌جا می‌گذارد؛ این نقطۀ تردید در گفتار تقی و دامپزشک به حد هنرمندانه‌ای می‌رسد و نقطۀ اوج این نمایش، صحنه‌ای است که تنها بر سر سفره نشسته و به خیال خوردن گوشت می‌افتد و دامپزشک با حرکت سر، او را منع می‌کند. دامپزشک در این حال، نمودار کلیۀ قیدهای اجتماعی است که با بیهودگی کامل هم واقعیت دارند.

تحلیل حادثه از نظر مهرجویی، در فیلم پستچی، یک بررسی آزمایشگاهی نسبت به روان اجتماعی در سینما است. با اینکه قصۀ فيلم نه چیز تازه‌ای دارد و نه محرک مطلوبی برای اجتماع، فیلم اثری استثنائی و دارای مشخصات با ارزش یک کار سینمایی است…

از مقالۀ ورشکستگی فکری، مجلۀ فیلم، شمارۀ یک، زمستان ۱۳۵۱

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا